توطئههای
مختلف حکومت
اسلامی، عليه کانون
نويسندگان
ايران
در
داخل و خارج
از کشور!
بهرام
رحمانی
کانون
نويسندگان
ايران در داخل
کشور و کانون نويسندگان
ايران در
تبعيد و انجمن
قلم ايران در
تبعيد، به
عنوان تشکلهای
دموکراتيک
نويسندگان
ايران،
همواره خاری
در چشم حکومت
اسلامی ايران
و عوامل آن
هستند.
در
اوايل انقلاب
1357 مردم ايران،
حزب توده که
با تمام قدرت
از حکومت
اسلامی حمايت
میکرد تلاشهايی
را نيز در
وابسته کردن
کانون
نويسندگان
ايران به اين
حکومت سانسور
و اختناق و
ترور آغاز کرد
که در اين راه شکست
سختی خورد.
حکومت
اسلامی ايران
در جهت تثبيت
خود، همه
سازمانها و
احزاب سياسی
مخالف، تشکلهای
دموکراتيک
کارگران،
زنان،
دانشجويان،
روزنامهنگاران،
هنرمندمان را
منحل کرد و
فعالان اين تشکلها
را تحت تعقيب
و زیر شکنجه
قرار داد و
گروهگروه
اعدام کرد.
اين
حکومت جانی،
سعيد
سلطانپور عضو
هيئت دبيران
کانون نويسندگان
را که قبل از 30
خرداد سال
هزار و سيصد و
شصت دستگير
کرده بود در سی
و يکم خرداد
ماه 60 به همراه
تعدادی از
زندانيان
سياسی اعدام
کرد. سال 60، اوج
بربريت و وحشیگری
این حکومت به
سردمداری
خمينی در
مقابله با
جنبشهای
اجتماعی و همه
سازمانها و
احزاب و تشکلهای
مردمی بود از
جمله به دفتر
کانون
نويسندگان
نيز شورش
آوردند و با
تخريب دفتر این
کانون، اسناد
آن را نيز به
غارت بردند.
از
همان تاريخ
تاکنون،
حکومت اسلامی
کانون نويسندگان
را منحل اعلام
کرده و همواره
آن بخش از
اعضای کانون
که برای
بازسازی آن و
برگزاری مجمع
عمومی و
انتخاب هیئت
دبیران تلاش
کردهاند
زندانی و یا
ترور کرده
است. مختاری و
پوينده و... را
تروريستهای
حکومت اسلامی
در تهران به
قتل رساندند
که به قتلهای
زنجيرهای
معروف شد. قبل
از آن نيز
ماموران
وزارت اطلاعات
حکومت اسلامی،
تلاش کرده
بودند اتوبوس
نويسندگان و
شاعرانی را که
برای شرکت در
يک جشنواره
فرهنگی عازم
ارمنستان
بودند به دره
بياندازند که
موفق نشده
بودند.
در
اين بيش از سه
دهه
گذشته،
رسانههای
حکومت اسلامي
ايران و عوامل
آن در خارج
کشور هم، تلاش
کردهاند تا
کانون
نويسندگان و
مسئولان آن را
وادار به سکوت
نمايند اما
هرگز موفق
نشدهاند.
شایع
است که يکی از
اين عوامل در
خارج کشور،
شخصی نام
«امير عباس
فخرآور» است.
او اخيرا و پس
از برگزاری
مجمع عمومی
کانون
نويسندگان
ايران و
انتخاب هيئت
دبيران، به
طور هیستریک و
با عناوين
رکيک و تهمتآميزی
به کانون نویسندگان
ایران، به
خصوص به
آقايان ناصر
زرافشان و
فريبرز رئيس
دانا حمله
کرده است.
شايع
است که فخرآور
يکی از
همکاران
وزارت
اطلاعات
حکومت اسلامی
ايران در خارج
کشور است و با
سلطنتطلبان
و سازمان های
جاسوسی همکاری
میکند. قبل
از آن نيز
شايع بود که
او در ترکيه
نيز با پليس
مخفی اين کشور
همکاری داشته
است. مهمتر
از همه، هنگامی
که ناصر
زرافشان در
زندان شده بود
با تحريک مامورين
امنیتی حکومت
اسلامی، از
جمله مورد
حمله فخرآور
قرار گرفته
بود.
فخرآور،
به تازگی و پس
از برگزاری
مجمع عمومی
کانون
نويسندگان
ايران و
انتخاب هيئت
دبيران جديد،
به پرونده سازی
عليه کانون نویسندگان
و آقايان
زرافشان و
رئيس دانا
پرداخته و در
فيسبوک خود
نوشته است:
«کمونيست
های گروه
کانگستری
ناصر زرافشان
دوباره به کمک
خامنه ای
آمدند! ديروز
پس از ۱۲
سال تاخير
نشست ساليانه
به اصطلاح
کانون نويسندگان
ايران برگزار
شد که با
استقبال رژيم
جمهوری اسلامی
مواجه گرديد و
وزارت ارشاد
رژيم هم
نتوانست شادمانی
خود را پنهان
کند. گزارش
کاملی هم از
اين نشست که
به رياست ناصر
زرافشان (عضو واحد
قضايی سپاه
پاسداران
انقلاب اسلامی)
و رفيق سالهای
دور وی فريبرز
رئيس دانا
برگزار شده
بود در
خبرگزاری مهر
منتشر شد تا
حسابی
برايشان
تبليغ شود.
لازم به ذکر
است که از ۱۲ سال پيش
که رئيس دانا
و زرافشان
پايشان با دوپينگ
وزارت
اطلاعات به
کانون
نويسندگان
ايران باز شد
اين کانون در
چنبره
بازنشسته های
حزب توده اسير
مانده بود و
نتوانسته بود
نشست ساليانه
داشته باشد.
جالب تر اينکه
در هيچيک از
حرکت های ملی
و مردمی عليه
حکومت در يک
دهه گذشته
بيانيه کانون
نويسندگان
ديده نشد حتی
در ۱۰
ماه حضور
ميليون ها
ايرانی در
خيابان ها در
جريان جنبش
سبز برای
اعتراض به
خامنه ای و
رژيم جمهوری
اسلامی هيچ
بيانيه ای از
کانون در
حمايت از اين
اعتراضات در
نيامد و در
اين مدت تنها
چند بيانيه و
نامه و شايعه
سازی به سبک
استالين از سوی
زرافشان و
رئيس دانا
عليه اينجانب
منتشر شد و
چند بيانيه در
محکوميت
آمريکا و
اسرائيل!...»
حالا
ببينيم که آيا
به گفته
فخرآور
خبرگزاری
حکومتی مهر
تشکيل مجمع
عمومی کانون
را تبلیغ کرده
و یا مانند
فخرآور، به هیئت
دبیران کانون
سابق و فعلی
کانون نویسندگان
اتهام زده
است؟ خبرگزاری
مهر، شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۳،
درباره کانون
چنين نوشته
است:
«مجمع
عمومي و
انتخابات
کانون منحله
نويسندگان
ايران با وجود
ممانعت قانونی
از فعاليت اين
نهاد، پس از 12
سال برگزار شد
و بعد از
برگزاری
انتخابات،
اعضای جديد
هيات مديره
اين کانون
معرفی شدند.
به
گزارش
خبرنگار مهر،
پنجمين مجمع
عمومی کانون
نويسندگان
ايران روز
جمعه و پس از
هفت سال
ممانعت جدی از
برگزاری اين
مجمع برگزار
شد و در آن
اعضای جديدی
به عنوان هيئت
اصلی دبيران،
جانشينان،
منشی،
بازرسان و
صندوق داران
تعيين شدند.
اين
جلسه که به
رياست سنی علی
بابايی و حضور
فرخنده حاجی
زاده، ناصر
زرافشان و
اکبر معصوم
بيگی به عنوان
هيئت رييسه
برگزار شد،
مسئولين جديد
کانون به شرح
زير انتخاب
شدند:
اعضای
اصلی هيئت
دبيران: رضا
خندان (مهابادی)؛
حسن اصغری، علی
اشرف
درويشيان،
مهدی غبرايی،
بکتاش آبتين.
اعضای
جانشين به
ترتيب: حافظ
موسوی، علی
عبداللهی،
عليرضا اجباری،
حميد يزدان
پناه و فانوس
بهادروند.
منشی:
عليرضا عباسی.
بازرسان:
رضا عابد و علی
صداقتی خياط.
صندوقدار:
حسن صانعی.»
سايت
حکومتی مهر با
اشاره به
تاريخ تاسيس
کانون
نويسندگان در
دوران حکومت
پهلوی، میافزايد:
«کانون
نويسندگان
ايران بعد از
انقلاب اسلامی
فعاليتهای
کانون
نويسندگان
ايران همراه
با اوجگيری
انقلاب،
گسترش بی
سابقهای
يافت و
کارگزاران
کانون
نويسندگان
تلاش کردند تا
اين تشکيلات
به عنوان مرکز
تجمع و حافظ منافع
صنفی
نويسندگان
ابراز وجود
کند. کانون
نويسندگان از
ابتدای حرکت
انقلابی
مردم، موضعی
مخالف حرکت
اسلامی مردم
اتخاذ کرد و
به عنوان
موتلف و همراه
در کنار گروههای
چپ ايستاد و
کوشش هيئت
دبيران کانون
نويسندگان به
رغم سمتگيریهايی
که از طريق
سخنگو و برخی
از اعضای هيئت
دبيران خود
تدارک ديده
بود،
بلافاصله پس
از پيروزی
انقلاب اسلامی
خواستار
ملاقات با
حضرت امام
خمينی شد.
در
اين ديدار
حضرت امام (ره)
خطاب به
نويسندگان
فرمودند: «... پيش تر
قلم شما را
شکستند. الان
قلم شما باز
است، لکن
استفاده از
قلم در راه
آزادی ملت و
در راه تعاليم
اسلامی بکنيد...»
کانون
نويسندگان در
چندين مرحله
با دولت موقت
به چالش
برخوردند. در
گام نخست در
حالی که هنوز
از استقرار
دولت موقت مدت
زيادی
نگذشته بود که
کانون
نويسندگان
ايران آن را زير
ضربات
تبليغات کينتوزانه
و جهت دار
خود گرفته شد.
نخستين مرحله
از اين دست
حملات، صدور
بيانيه
پيرامون محکوميت
حمله به
کتابفروشیها
بود. کانون در
اين بيانيه
دولت موقت را
متهم به ضعف و
سازش تلويحی
با برخی از
گروهها میکند...
کانون
در موضوع
لايحه
مطبوعات نيز
با دولت موقت
رودررو شد.
اخبار اين
رودررويی به
طور مبسوط در
جرايد آن ايام
منعکس است. در
آن روزها،
دولت موقت میکوشيد
تا با تدوين
لايحهای
خاص، نحوه
فعاليت
مطبوعات را تحت
سامان و قاعده
درآورد، ولی
کانون
نويسندگان با
اين اقدام
مخالفت میکند.
ديگر
برخورد کانون
نويسندگان با
حکومت اسلامی
در اواخر
مهرماه 1358 رخ
داد. در اين
ايام کانون در
انديشهی
برگزاری شبهای
شعر بود. به
همين سبب اعضای
هيئت دبيران
کانون يک
کنفرانس مطبوعاتی
تشکيل دادند و
از
خبرنگاران
داخلی و خارجی
دعوت کردند تا
اين تمايل و
خواست
برگزاری اين
شبهای شعر
کانون را پوشش
دهند. آنان همچنين
خواسته بودند
تا وزارت
خانههای
کشور و ارشاد
ملی، اجازه
برپايی و
تامين امنيت
اين جلسات را
صادر نمايند
اما اين مجوز
صادر نشد تا
برگزاری شبهای
شعر به تعويق
بيفتد.
در
فروردينماه
1358 مجمع عمومی
کانون
نويسندگان
برگزار شد.
انجام
انتخابات هيئت
دبيران دستور
کار اين جلسه
بود. در اين انتخابات
پيروزی با «چپهای
آمريکايی» بود
و افرادی چون
احمد شاملو،
غلامحسين
ساعدی،
اسماعيل خويی،
محسن يلفانی و
باقر پرهام به
عنوان اعضای
اصلی و سياوش
کسرايی و
هوشنگ گلشيری
به عنوان اعضای
علیالبدل
معرفی شدند.
در
عين حال يكی
ديگر از مواضع
كانون در سالهای
ابتدايی
انقلاب اسلامی،
مخالفت با
انقلاب فرهنگی
در دانشگاهها
بود. به دليل
مجموعه اين
فعاليتها در
ارديبهشت 1360
محل كانون در
خيابان مشتاق
به تصرف مردم
و نيروهای
انقلابی
درآمد و در
تير ماه به
حكم دادگاه
اين کانون تعطيل
و از فعاليت
آن جلوگيری شد...
...
با اين
حال، عطا الله
مهاجرانی
اصلاحطلب
حکومتی لندننشين
و که در آن
زمان در رئيس
مرکز گفتوگوی
تمدنها بود
در اسفند ماه سال 1380،
تصريح کرد: کانون
نويسندگان
غيرقانونی
است و رسميت
ندارد.»
سايت
مهر میافزايد
که در ادامه
روند حمايت
کانون نويسندگان
از سازمان
منافقين
مجاهدين، اين
کانون در
بيانيهای به
بهانه اخراج
منافقين
مجاهدين از عراق،
بار ديگر
حمايت خود را
از اين سازمان
علنی کردند.
«کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد» اين
بيانيه را در
وبگاه خود
منتشر کرده و
حمله به
اردوگاه اشرف
را نقض آشکار
حقوق انسانی
دانسته و
خواستار قطع بیدرنگ
حمله و محاصره
و آزادی
منافقين
مجاهدين شده
است!
«کانون
نويسندگان
ايران در تبعيد»
پيوند ويژهای
با گروهک
منافقين
مجاهدين دارد
و برخی اعضای
ارشد آن نظير
غلامحسين
ساعدی، سعيد
سلطانپور و
اسماعيل خويی
در زمره اعضای
ارشد اين
گروهک محسوب میشدند
و در جلسات
داخلی آنان
نيز شرکت میکردند
و از ابزار
ادبيات برای
حمايت از اين
گروهک با
نگارش داستان
و شعر سوءاستفاده
میکردند...»
سايت مهر در
ادامه حملات و
افتراه و پروندهسازیش
عليه هيئت
دبيران
کانون
مینويسد:
«تشديد فعاليت
کانون
غيرقانونی
نويسندگان در
حالی صورت میگيرد
که براساس
اسناد سازمان
اطلاعات و
امنيت رژيم
ستمشاهی،
اعضا و فعالان
آن ارتباطات
تنگاتنگی با
«ساواک»
داشتند و پس
از انقلاب
اسلامی نيز با
صدور بيانيههای مختلف
به معارضه با
احکام اسلام و
آرمانهای
انقلاب
پرداختند.»
***
به
اين ترتيب،
خبرگزاری
حکومتی مهر،
به «سربازان
گمنام امام
زمان»، يعنی
همانهايی که
پوينده،
مختاری، حاجیزاده،
سيرجانی و... را
به قتل
رساندند؛
همانهايی که
قتلهای
زنجيرهای
زنان راه انداختند؛
همانهايی که
در اصفهان به
روی زنان اسيد
پاشيدند؛
همانهايی که
در مجلس قانونی(قانون
جنگلی) را
تصويب کردند
تا اسيدپاشان
بيش از پيش
فعالتر شوند
و سرکوب
سيستماتيک
زنان و
آپارتايد جنسی
را تشديد
نمايند؛ همانهايی
که در زندانها
زندانيان را
شکنجه و يا به
آنها تجاوز
کردند؛ همانهايی
که در ميادين
شهرها به گردن
انسان ها طناب
دار میاندازند؛
همانهايی که
در بالاترين
ارگانهای
حکومت اسلامی
نشستهاند و
کسب و کار دایمیشان
سرکوب و ترور
و غارت اموال
عمومی جامعه
است، فراخوان
میدهد که
نسبت به فعالیت
کانون
نويسندگان بیتفاوت
نباشند!
خبرگزاری
مهر، پس از
گذشت سی و شش
سال از سرنگونی
حکومت پهلوی،
اعضا و فعالان
کانون نویسندگان
را ساواکی مینامد.
فخرآور نيز
زرافشان را
(عضو واحد
قضايی سپاه
پاسداران انقلاب
اسلامی) معرفی
می کند و
اتهامات چندشآور
و بیپايه و
اساسی به
کانون نویسندگان
و زرافشان و
رئيس دانا میزند.
در
هر صورت
شايعات زيادی
درباره
فخرآور وجود
دارد از جمله
همکاری با
وزارت
اطلاعات
حکومت اسلامی
ايران. فخرآور
چند سال پيش
نيز تلاش کرد
با همکاری و
حمايت گروههای
سلطنت طلب، يک
جریان موازی
با انجمن قلم
ايران در
تبعيد، به
وجود آورد.
(اطلاعیهای
در این مورد،
در زیر ضمیمه
است)
سعید
امامی، دورانی
که معاون فلاحیان
وزیر اطلاعات
بود و در جریان
قتلهای زنجیرهای
با هدف بستن این
پرونده، او را
قربانی و واجبی
خور کردند در
طرح مطبوعات
که به مجلس
داده بود از
جمله درباره
کانون نویسندگان
نوشته بود
حکومت نیز جریانات
موازی با آنرا
به وجود آورد.
اين
که آقای
فخرآور از يک
سو در لابیهای
آمريکايی و از
سوی ديگر با
عوامل
اطلاعاتی
حکومت اسلامی
در ارتباط است
يا نه، امر و مسئله
من نيست. آنچه
که در اين جا
مورد بحث است
اتهاماتی
ناروا و زشتی
ست که او به
آقايان
زرافشان و
رئيس دانا زده
است. اين دو
چهره فرهنگی و
سیاسی شناخته
شدهای
هستند که در
سال های اخیز
نیز عضو هیئت
دبیران کانون
نویسندگان
بودند در عين
حال خارج از
کانون نويسندگان
نيز مبارزه
سياسی پيگيری
دارند و بهای
آن را نيز در
اين سالها
آگاهانه
پرداختهاند.
آقای
زرافشان،
صرفا به دليل
اين که وکيل
قربانيان قتلهای
زنجيرهای
زنده يادان
مختاری و
پوينده و...،
بود به مدت
پنج سال در
زندان ماند که
در آن جا نيز
همواره با
توطئههای
عوامل
اطلاعاتی
حکومت اسلامی
از حمله
فخرآور روبرو
بود. رئيس
دانا هم به خاطر
اظهارنظر
درباره
يارانهها و
گفتگو با يک
رسانه فارسی
زبان خارج
کشور يک سال
زندانی
کشيديد. حالا
کسی به نام
«فخرآور» بیشرمانه
مینويسد: «...
ناصر زرافشان
(عضو واحد
قضايی سپاه
پاسداران انقلاب
اسلامی) و
رفيق سالهای
دور وی فريبرز
رئيس دانا...»
وقاحت و بیشرمی
تا کجا؟!
حکومت
اسلامی، هم
چنين در کنگره
امسال پن جهانی
در بيشکک
پايتخت
قرقيزستان،
ميز کتاب
گذاشته بود که
با اعتراض
نماينده
انجمن قلم
ايران در
تبعيد و با
حمايت
نمايندگان
برخی از پنها،
رسوا شد و
بساط خود را
جمع کرد.
(اطلاعيه
انجمن قلم
ايران در
تبعيد در اين
مورد در زير
ضميمه است)
در
چنين شرايطی،
روشن است که
هيئت دبيران و
اعضای کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد و انجمن
قلم ايران در
تبعيد، از یکسو
از کانون
نويسندگان
ايران حمايت
کنند و از سوی دیگر،
مبارزه خود را
بر عليه
سانسور و
اختناق اين
حکومت اسلامی
در چارچوب
منشور و اهدافشان
تشديد نمايند!
اين اهداف
عبارتند از:
«1-
دفاع از آزادی
انديشه و
عقيده برای
همه افراد و گروههای
عقيدتی و قومی
بدون هيچ حصر
و استثناء. 2-
هرکس میتواند
افکار و عقايدی
که خود میپسندد،
داشته باشد و
هيچ فرد و يا
گروه و يا مرجعی
مجاز نيست
افکار و عقايد
خود را بر
ديگران تحميل
و يا از ابراز
عقيده و
برخورد
آزادانه افکار
و عقايد
جلوگيری کند. 3-
دفاع از آزادی
بيان و نشر، و
اشاعه افکار و
عقايد و آثار
فکری (هنری،
فرهنگی، فلسفی
و...) با استفاده
از کليه وسايل
ممکن. 4- مبارزه
با هرگونه
تبعيض و
استثمار
فرهنگی. 5- در
استقلال
کانون از همه
جمعيتها،
احزاب و
سازمانهای
سياسی اعم از
مستقل يا
وابسته به
هرنوع نظام
حکومتی،
کانون ضمن آن
که موظف به
دفاع از کليه
حقوق و آزادیهايی
است که با
آزادی انديشه
و بيان و نشر و
رشد فکری و
فرهنگی جامعه
ارتباط
دارند، نمیتواند
و نمیبايد به
هيچ شکلی
تبديل به
ابزار يا محملی
برای فعاليت
هيچ جمعيت،
حزب يا سازمان
سياسی خاصی
شود. 6- همکاری
با کليه کانونها
و انجمنهای
مشابهی که
بدون داشتن
وابستگی به
گروه، جمعيت،
سازمان يا حزب
سياسی خاص، از
آرمانهای
عام آزادیهای
فرهنگی و
اجتماعی دفاع
میکنند...»
به
اين ترتيب،
کانون
نويسندگان
ايران در تبعيد
و انجمن قلم
ايران در
تبعيد، تشکلهای
دموکراتيک و
چند صدايی
نويسندگان در
خارج کشور است
که اصلیترین وظايف
آنها، نه
تنها دفاع بیحد
و حصر از جوهر
آزادی بيان
نويسندگان و
هنرمندان و
روزنامهنگاران
و مترجمين،
بلکه از آزادی
بيان همگان
است. به عبارت
ديگر، کانون و
انجمن در عرصههای
صنفی و سياسی،
اجتماعی و
فرهنگی
فعاليت میکنند.
اين فعاليتهاست
که صدای رسانههای
وابسته به
حکومت اسلامی
همچون
خبرگزاری مهر
را درآورده
است.
هنگامی
که خبرگزاری
مهر مینويسد:
««کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد» اين بيانيه
را در وبگاه
خود منتشر
کرده و حمله
به اردوگاه
اشرف را نقض
آشکار حقوق
انسانی
دانسته و
خواستار قطع بیدرنگ
حمله و محاصره
و آزادی
منافقين شده
است!
«کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد» پيوند
ويژهای با
گروهک
منافقين دارد
و برخی اعضای
ارشد آن نظير
غلامحسين
ساعدی، سعيد
سلطانپور و
اسماعيل خويی
در زمره اعضای
ارشد اين
گروهک محسوب میشدند
و در جلسات
داخلی آنان
نيز شرکت میکردند
و از ابزار
ادبيات برای
حمايت از اين
گروهک با
نگارش داستان
و شعر سوءاستفاده
میکردند....»
هدف
اين نوع
خبررسانی
وارونه و بیپایه
و اساس حکومت
اسلامی، توهمپراکنی
در جامعه و
پروندهسازیهای
کاذب و
غيرواقعی برای
فعالان و هيئت
دبيران کانون
نويسندگان
ايران، کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد و انجمن
قلم ايران در
تبعيد، به معنی
اين است که
حکومت اسلامی
ايران، از
بيانيهها و
اطلاعيهها و
شب شعرها،
سخنرانیها،
سالگرد قتلهای
زنجيرهای و
غيره وحشت
دارد.
ما
در بيانيه
کانون
نويسندگان
ايران در تبعيد،
اقدام
تروريستی
مشترک حکومت
شيعه عراق و
حکومت شيعه
ايران علیه
مجاهدین را
محکوم کردیم و
از حقوق انسانی
ساکنان
اردوگاه
اشراف در
عراق، دفاع
نمودیم نه از
سازمان
مجاهدين خلق و
سیاستهای آن.
نه ما هيئت
دبيران در آن
دوره کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد که در
آن دوره من هم
عضو هیئت دبیران
آن بودم و نه
هيئت دبيران
انجمن قلم
ايران در
تبعيد و نه
قبل از ما
زندهيادان
سعيد
سلطانپور و
غلامحسين
ساعدی و نه
آقای اسماعيل
خويی از
دبيران سابق
کانون
نويسندگان
ايران، به عنوان
کانون کمترين
ارتباط
تشکيلاتی نه
با سازمان
مجاهدين خلق
ايران و نه
سازمانهای سیاسی
ديگر نداشته و
هنوز هم نداريم.
این که اعضای
کانون عضو
سازمانهای سیاسی
هستند یا نه؟
امر کانون و
انجمن نیست و
ربطی هم به
کانون و انجمن
ندارد. اما
مسلم است که
ما درچارچوب
اهداف و منشور
کانون و
انجمن، از آزادی
بيان و حرمت و
موجودیت
انسانی همه
شهروندان
ايرانی و
غيرايرانی و
جنبشهای اجتماعی
حقطلب و آزادیخواه
و عدالتجو و
سازمانها و
نهادهای
مخالف حکومت
اسلامی دفاع میکنيم.
اين
حکومت
تروريستی
اسلامی ايران
است که دستش
به خون دهها
هزار انسان بیگناه
و بیدفاع
آلوده است.
حکومت اسلامی
ايران، حکومتی
زن ستيز و
آزادی ستيز و
کودک آزار و
تبهکار است.
اين حکومت در
سطح بينالمللی
نيز حامی
تروريستهای
مذهبی و حکومتهای
آدمکشی چون
حکومت سوریه
است.
بنابراين،
چنين حکومتی
مانند همفکرانش
مانند داعش،
شيوخ کشورهای
عربی، بوکو
حرام نيجريه،
طالبان،
القاعده،
جبهه النصر،
حزب الله
لبنان، حماس و
جهاد اسلامی فلسطين
و غيره تبهکار
و مافیایی
است. هر چند که
این گروه ها و
حکومت های
اسلامی در
عرصههای
تاکتيکی با
همدیگر رقابت
و کشمکش دارند
اما استراتژی
و ايدئولوژی
مشترکی دارند
و بلای جان و
مال و آزادی
های فردی و
جمعی جوامع
مختلف هستند.
نهايتا
کانون
نويسندگان
ايران، کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد و انجمن
قلم ايران در
تبعيد،
سازمان و حزب
سياسی
نيستند، بلکه
نهادهای
دموکراتيک
نويسندگان و
هنرمندان
هستند که ضد
قدرت هستند و
در جهت تحقق
يک جامعه بدون
سانسور و
اختناق، بدون
ستم و تبعيض،
بدون زندان و
شکنجه و اعدام
پیگیرانه
مباررزه میکنند
و کاری به اين
ندارند که چه
گرايشی و چه
حزب و نيرويی
در قدرت است.
به
علاوه اين که
اين سه نهادها
مذکور، با هر
افت خيزی و
مشکلی و مانعی،
تاريخ
پرافتخار خود
را دارند؛ در
مسير پيکار
خويش نيز کمترين
وحشتی از هيچ
حکومتی و
ارگانی و حزبی
و سازمانی و
فردی ندارند و
با تمام قدرت
در جهت برقراری
آزادی و برابری
و عدالت
اجتماعی در
جامعه ايران میکوشند!
اکنون
جامعه ما، شرایط
سخت و دشوار
اقتصادی، سیاسی،
اجتماعی،
فرهنگی و امنیتی
به سر می برد
از اینرو این
جامعه، آبستن
حوادث مختلفی
از جمله شورش
و انقلاب است.
در چنين شرايط
حساسی، طبیعی
ست که
نويسندگان و
هنرمندان و
مترجمين بيش
از پيش در
نهادهای
دموکراتيک
خود، یعنی
کانون نویسندگان
ایران، کانون
نویسندگان ایران
در تبعید و
انجمن قلم ایران
در تبعید،
متحد و متشکل
شوند و پیکار
خود را گسترش
دهند. بيشترين
ترس و وحشت
حکومت اسلامی
ایران نيز از
اين فعاليتهای
متشکل و متحد
است نه فعاليتهای
فردی و تخصصی.
چهارشنبه
چهاردهم آبان
1393 - پنجم نوامبر
2014
ضمائم:
1- اطلاعيه
مشترک - کانون
نويسندگان
ايران «در تبعيد»
و انجمن قلم
ايران «در
تبعيد»
در
باره سمپاشی
عليه کانون
نويسندگان
ايران
اخيرا
افرادی
ناشناس،
تاسيس نهادی
به نام «انجمن
قلم ايران» را
در فيسبوک
اعلام و ضمن
دفاع از
«انقلاب سبز
ايرانيان» و
دعوت از
«نويسندگان،
مترجمان،
روزنامهنگاران
و شاعران» به
شرکت در چنين
نهادی، به
ضرورت حضور
آنان برای
«زايشی نو در
دنيای ادبيات
ايران» اشاره
و در عين حال،
عليه «کانون
نويسندگان
ايران» نيز
قلم فرسائی
کردهاند.
اين
افراد
اطلاعيه خود
را با عنوان
«به نام پزدان
پاک» آغاز
کرده و نوشتهاند:
«در راستای
شکلگيری
ايران نوين،
پس از پيرروزی
انقلاب سبز
ايرانيان،
نياز به
نهادهای مدنی
خواهيم داشت
که گروهها و
اصناف ايرانی
را نمايندگی
کنند. در اين
بين
نويسندگان،
مترجمان،
روزنامهنگاران
و شاعران نقشی
پايهای به
دوش خواهند
داشت در اين
گروه تلاش
خواهيم کرد تا
صاحبان قلم و
دوستداران
نگارش پارسی
را گرد هم
آورده و زايشی
نو در دنيای
ادبيات ايران
شاهد باشيم.
کانون نويسندگان
ايران که خود
را دارنده
چنين مرکزيتی
میداند و در
طول ساليان
دراز با همت
بزرگان ادب پارسی
پايه نهاده
شده بود،
امروز در
چنگال گروهی
کوچک که اسير
ايديولوژیهای
دفن شده در
تاريخ بشر
هستند،
مصادره
گرديده و زنده
به گور شده
است.
پس
از سالها
تلاش بیثمر برای
نجات آن
کانون، در
نهايت به فکر
کاشتن نهالی
نو پا به نام
انجمن قلم
ايران
افتاديم که با
قلم زنیهای
شما عزيزان
تنومند گردد.»
بر
خلاف ادعای
صادرکنندگان
اين اطلاعيه،
اعضای کانون
نويسندگان در
ايران هرگز
اعلام نکردهاند
که دارای
ايدئولوژی
مشخصی، آن هم
از نوع «دفن
شده در تاريخ
بشر» هستند.
هسته اصلی
اهداف و منشور
اعلام شده
کانون، همانا
چيزی جز دفاع
از آزادی
انديشه و بيان
در همه صوَر
شنيداری،
گفتاری و
ديداری آن
نيست که ارزشی
انسانی و جهانشمول
است و نه
ايدئولوژيک.
بنابراين،
دادن چنين
نسبتهائی به
اعضای کنونی
کانون بايد
ناشی از
ناخشنودی اين
افراد از موضع
گيریهای
اخير کانون
نويسندگان
ايران در
اطلاعيهها و
دفاع شجاعانهاش
از مردم ايران
در قبال
استبداد و
خفقان موجود
در جمهوری
اسلامی باشد.
کانون، هم
اکنون زير
شديدترين
فشار و سانسور
موجود، بر حق
مردم ايران
برای برخورداری
از آزادی
انديشه و بيان
پا میفشارد و
بيانيههايش
نشانگر
وفاداری به
آرمان و اهداف
و منشور هميشگی
آن است.
در
واقع کانون
نويسندگان
ايران به خاطر
پشتيبانی از
مردم در برابر
سرکوب بیرحمانه
و نابکارانهای
که در جامعه
ما جريان دارد
، مورد خشم
اين افراد
واقع شده است.
کانون، اکنون
نيز مانند
ساليان دراز موجوديت
خود، در دفاع
از آزادی
انديشه و بيان
در صف اول
مبارزات
جامعه حضور دارد
و از عزت و شرف
انسان و آزادی
دفاع میکند.
از اين رو فقط
از جانب
جرياناتی
مورد هجوم
قرار میگيرد
که چنين حضور
روشن و قاطعی
را برنمیتابند
و وظيفه کانون
نويسندگان
ايران را تنها
باقی ماندن در
چارچوب «نگارش
پارسی» خلاصه
میکنند، نه
در مبارزه
متشکل
نويسندگان با
عوامل سانسور
و آزادی کُشی.
اين
را نيز بايد
يادآوری کرد
که کانون
نويسندگان
ايران، چه در
داخل کشور و
چه در تبعيد و
همچنين
انجمن قلم ايران
در تبعيد، نه
تنها هيچگاه
نسبت به
فعاليت ديگر
گروهها برای
تشکيل کانونهای
مشابه،
مخالفتی
نداشتهاند ،
بلکه هر حرکت
فرهنگی و
ايجاد هر نهاد
دمکراتيک را
با ديده
موافقت و
هماهنگی مینگرند
و طبعا از
گسترش ميدان
مبارزه در
برابر محدوديت
آزادی انديشه
و بيان استقبال
میکنند. اما
وقتی نهادی
ادعا میکند
که میخواهد
به نام «زايشی
نو در دنيای
ادبيات ايران»
به حرکت درآيد
و اطلاعيهاش
را هم با
عنوان
ايدئولوژيک
«به نام پزدان
پاک» شروع میکند،
بهتر است بهجای
پرخاش و دادن
نسبتهای
ناروا به
کانون
نويسندگان
ايران، اهداف
و منشور خود
را در دفاع از
آزادی بيان و
مبارزه با
سانسور و
استبداد
موجود در رژيم
جمهوری اسلامی
شرح دهد و
اعلام کند که
در قبال
سانسور و خفقان
کنونی که در سی
سال گذشته نيز
ادامه داشته
است چه خواهد
کرد. در غير
اين صورت،
بايد در حسن
نيت و اهداف
اين
افراد در دفاع
از آزادی
انديشه و بيان
شک کرد.
افزون
بر اين، در
ايران انجمنی
به نام «انجمن
قلم ايران»
وجود ندارد.
چند سال پيش
جمهوری اسلامی
کوشيد تا با
تاسيس يک
«انجمن قلم
ايران» وابسته
به خود، در
مقام مقابله
با «انجمن قلم
ايران در
تبعيد» برآيد
که موفق نشد و
با بیاعتنائی
نويسندگان
آزاده و مدافع
آزادي انديشه
و بيان روبرو
شد و عملا
کارش نگرفت.
از
اين رو، کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد و انجمن
قلم ايران در
تبعيد، ضمن
دفاع از شرف و آزادگی
و مبارزات
کانون
نويسندگان
ايران،
هرگونه سمپاشی
نسبت به اين
نهاد مبارزاتی
را که در ذهنيت
مردم ايران از
اعتبار بسيار
برخوردار است محکوم
میکند و آن
را در راستای
مبارزات مردم
ايران نمیداند.
کانون
نويسندگان
ايران در
تبعيد انجمن
قلم ايران در
تبعيد
بيست
و دوم فوريه 2010
2- اطلاعيه
انجمن قلم
ايران در
تبعيد،
درباره
ميز کتاب حکومت
اسلامی ايران
در محل برگزاری
کنگره پن جهانی
در قرقيزستان
انجمن
قلم ايران در
تبعيد هموند
پن جهانی است
و در کنگرههای
سالانه آن
شرکت میکند.
امسال برای
نخستين بار در
تاريخ پن،
کنگره سالانه
آن، در بيشکک(پايتخت)
قرقيزستان
برگزار شده و
اين کنگره از
روز دوشنبه ۲۹ سپتامبر
کار خود را
آغاز کرده است.
بنا
بر تصميم
دبيران انجمن
قلم ايران در
تبعيد، قرار
بود همانند
سال پيش که
آقای بهرام
رحمانی، به
عنوان
پرزيدنت
انجمن قلم
ايران در
تبعيد و آقای
ناصر پيمان يکی
از دبيران بينالمللی
اين انجمن، در
کنگره پن در
ايسلند شرکت کرده
بودند، امسال
نيز، در
قرقيزستان
حضور داشته
باشند. اما به
دلايل امنيتی
و تهديدهايی
که به تازگی
از سوی عوامل
حکومت اسلامی
برعليه بهرام
رحمانی و
نزديکان وی در
ايران صورت
گرفته، گروه
دبيران انجمن
قلم ايران در
تبعيد تصميم
گرفتند که وی
به اين کنگره
نرود؛ پرزيدنت
انجمن قلم
ايران در
تبعيد نيز، با
توجه به
تهديدها و
نگرانیهای
ما، پذيرفت که
در اين کنگره
شرکت نکند.
بنا بر اين،
هم اکنون،
ناصر پيمان از
سوی انجمن قلم
ايران در
تبعيد، در
کنگره پن جهانی
در قرقيزستان
حضور دارد.
در
محل برگزاری
کنگره، از سوی
سفارت حکومت
اسلامی ايران
در
قيرقيزستان،
يک ميز کتاب
گذاشته شده و
شمار بسياری
کتاب خمينى را
با برگردان
روسی، در کنار
کتابهاى
مثنوى مولوى و
ديگر کتابها
برای عرضه به
نويسندگان
قرار دادهاند.
بر اين ميز
کتاب، پرچم
جمهورى
اسلامى نيز،
به چشم میخورد.
افرادى که
سفارت حکومت اسلامی
ايران براى
ادارۀ ميز
کتاب
فرستاده، همه
قيرقيزى
هستند و از مذهبىهاى
متعصب. هنگامی
که ناصر
پيمان، با
ديدن کتابها
و عکسهاى
خمينى، به
اعتراض از
کشتار
زندانيان و فشارها
و شکنجهها و
سرکوب آزادیها
در حکومت
اسلامی سخن
گفت، آنان
دهان به تهديد
گشودند و در
کنار ميز کتاب
از وی شروع به
عکس گرفتن
کردند.
کسی
که مسئوليت
برگزاری اين
ميز کتاب را
داشت يک
انگليسی بود
که ظاهرا در
بيشکک
چاپخانه و
انتشاراتی
دارد اما به
نظر میرسد که
برای حکومت
اسلامی کار میکند.
نهايتا ايشان
و دو نفری که
از سفارت
حکومت اسلامی
آمده بودند به
پيمان ناصر
پيشنهاد میکنند
که با آنها
وارد گفتگو
شود. اما ناصر
پيمان در جواب
آن ها میگويد
که با
نمايندگان
حکومت ده هزار
اعدام و سنگسار،
سرکوب و ترور،
سانسور و
اختناق، نبايد
گفتگو کرد.
نهايتا بسياری
از انجمنهای
قلم و
نمايندگان آنها،
به حمايت از
نماينده ما
برمیخيزند.
چرا
که حکومت
اسلامی
ايران، به حدی
رسوا است و
همه میدانند
که اين حکومت،
يک حکومت ترور
و وحشت است و
از روز نخست
استقرار آن در
ايران، ضد
آزادی بوده
است. بخش کوچکی
از جنايتهای
حکومت اسلامی،
در قطعنامۀ
انجمن قلم
ايران در
تبعيد و نيز،
در نامۀ سرگشاده
بهرام رحمانی
به نمايندگان
کنگره پن جهانی،
توصيف شده است.
اما
پس از اين که
عوامل سفارت
جمهوری اسلامی،
به شکل
مفتضحانهای
مجبور شدند
بساط خود را
جمع کنند و
بروند به خصوص
خانم «المير ا»
پرزيدنت پن
قيرقيزستان و
آسياى مرکزى،
به پيمان ناصر
گفته که سفارت
ايران در
قيرقيزستان
فردا سهشنبه ۳۰ سپتامبر
او را دعوت
کرده که به
سفارت جمهورى اسلامى
براى گفتوشنود
برود و از
پيمان نيز
خواسته که با
او به سفارت
برود. جواب
پيمان به
او،«نه» محکم
بود؟
ما
از انجمنهای
قلم و
نمايندگان آنها
که به حمايت
از اعتراض
نماينده ما بر
عليه عوامل
حکومت اسلامی
و نمايندگان
سفارت حکومت
اسلامی در
بيشکک
برخاستند و
سرانجام پس از
چند ساعتی،
بساط حکومت
اسلامی را جمع
کردند بینهايت
سپاسگزاريم.
اما از
مسئولين پن
مرکزی و به
خصوص پن
قرقيزستان که
مسئوليت
برگزاری اين
کنگره را به
عهده دارد،
جدا میخواهيم
که از يکسو،
به نفوذ حکومت
اسلامی در پن
حساس باشند و
از سوی ديگر،
امنيت
نماينده ما را
با جديت تمام
تأمين کنند.
همچنين
از نمايندگان
کنگره پن جهانی
انتظار داريم
که اين اقدام
حکومت اسلامی
را شديدا
محکوم کنند!
انجمن
قلم ايران در
تبعيد
بيست
و نهم سپتامبر
۲۰۱۴